خدایا تازه یه ماه شده که با برگشتن به کارم نفسم راحت شده، چرا به این سرعت دوباره تو غصه افتادم!
حالا با این فلش گمشده چی کار کنم؟
خدایا هر چی میخوای غصه می خورم فقط آخرش این فلشه پیدا شه من شرمنده نباشم.
جز جزی دارم که نگو...
چقدر دلتنگی!
چقدر اضطراب واسه لحظه ای نباشی!؟
خدایا بهم رحم کن اون روز رو نیار.
.
.
.
.
.
.
.
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!
مرا به کعبه چه حاجت!
طواف می کنم "مادری" را که برای لمس دستانش هم
وضو باید گرفت ...